ارشیو 84 - آه عاشقان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

*  *یامهدی  *  یااباصالح  *  یامـوعود  *  یاحجة الله  *  یابقیة الله  *  یاصاحب الزمـان  *  یاصاحب الامـر  *  یاخاتـم  *  یاقائـم  *  یامـنصور  *   یاخلف صالـح  *  یامـنتقم  *  یاولی عصر  *

 
  <-السلام علیک یااباصالح المهدی عج >

یه چیزی می خوام بگم درد دل بسیجی!!!!
دوشنبه 84 مهر 4 ساعت 2:35 عصر

نوشته شده توسط :

در آغاز هفته دفاع مقدس، یاد و خاطره شهیدان هشت سال دفاع مقدس را گرامی میداریم

دلباخته

مقصود از این نام همان دل  آورانی هستند که جبهه های حق را پرکردند وجه اشتراک آنها در دلباختگی حق است آن چه که باعث شد تا  ما بار دیگردوباره  آن روزهارا یادآوری کنیم این است که بعضی از این برادران شهید شده اند وذکر شهید زنده نگاه داشتن راه آنها است

سید جان سلام

AVINI___3بهشت چه خبر؟ حال سلمان و ابوذر خوب است؟ مقداد چه می کند هنوز هم  یاران علی هستند؟ سید جان!اگر آمدی به دنیا مبادا دیگرآن حرف های قدیمی رابزنی!! میدان انقلاب به  میدان ضد انقلابی ها تبدیل شده چفیه لباس شهرت شده بسیجی مایه خنده شده تابوت های شهدا دوش عده ای را خسته کرده اطاعت از امر ولی فقیه از یاد رفته حمایت از انقلاب و اسلام به شکایت از انقلاب و اسلام تبدیل شده
سید جان اگر آمدی به این دنیا مباد دیگر آن حرف های قدیمی را بزنی! کافی است سری به شمال تهران بزنی تا بفهمی آرمان های شهدا چه شده تابفهمی بعد از شهدا چه کرده ایم تا بفهمی بسیج و بسیجی چی شده تا بفهمی عشق ایمان شهادت شور شجاعت و......سلسله کلماتی که در دست هم  می دادند و وجود یک بسیجی را آبیاری می کردند حالا دست در دست هم میدهند و به قول بعضی ها یک فرد متحجر و متعصب و افراطی می سازند
سیدجان اگرآمدی  به این دنیا دیگر طنین دلنشین الله اکبر را نمی شنوی صدای قران گوش عده ای را آزرده مناجات علی عده ای راخسته کرده و مرام شهدا از این دیار رخت بر بسته دیگر آن رفقا نیستند دیگر آن یاران عاشورایی نیستندتا؟؟؟؟؟
سید جان مردان خاکی از این دیار رفته اند اما کوله پشتی آنها بر زمین مانده و خاکی است و لی آیا کسی سنگینی آن را بر دوش خود  حس می کند؟اصلا کسی کوله پشتی را نمی بیند چه رسد به؟؟؟؟؟؟؟
سید جان خودت دوری یارانت را تحمل نکردی
AVINI___17
خودت رفتی و این امانت سنگین را بر دوش ما گذاشتی مگر تو نبودی که از شهید مرادی خواستی تو را هم ببرد پس چرا.....؟؟
فقط ما این سخن را می گوییم تا جوابی باشد به همه سخن های نابجا وبی اساس دشمنان اسلام و مسلمین
خدایا تا ظهور دولت یار نگهدا رو مدد کن رهبرم را
 
از شهر تا شلمچه

آه این جا غربت  و غم مانده است
   عشق در خط مقدم مانده است

شهر بوی سکه و نان می دهد
 
بوی دالان های زندان می دهد

کوچه کوچه شهر را گردیده ایم
 
 یک سلام بی طمع نشنیده ایم

شهر مارا کیمیای می کند
روح را دل را ریایی می کند

شهر یعنی مقتل مردان مرد
 
شهریعنی زخم خوردن بی نبرد

شهر یعنی کوفه رنگ وریا
مسلمتها اسیر کوچه ها

کاش در ایام اتش خوانیم
تیر می بوسید از پیشانیم

ای در حضور حادثه هاایستادها
 
اینک میان بستر غفلت فتاد ها
 
مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد
 
 شور نوای قدس وغم کربلا

آیاوصیت شهدا را شنیده اید
آواز عاشقان خدا راشنیده اید

گل پاره ها سوخته بر دوشتان نبود
 تنهای زخم خورده بر آغوش تان نبود

حق با من است این که علی هم فقیر بود
دنیا بر  او از پی بز هم حقیر تر بود

 قوم نماز قبله نمارا زیاد برد
هر که به نان رسید خدا را زیاد برد

حق باشماست اری حق با من است
 حق با  من و تو نیست حقیقت فقط خداست

مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد
 
شور نوای قدس وغم کربلا

ای برادر ها امام از دست رفت
 زوالفقار بی نیام از دست رفت


ای یل مولا تبار روزگار
 
 ای تجلای جلال زوالفقار

   بی تو ما ماندیم راهی ناتمام
 
پرچمی خونین وتیغی بی نیام

بی تو ما ماندیم و میدان نبرد
 جنگ کاخ کوخ بی دردی ودرد

جنگ حق باطل و فقر و غنا
 جنگ بی پایان مردان خدا

هر که از جا بر نخیزد مرد نیست
هر که از میدان گریزد مرد نیست

رفت او اما صدایش باقی است
 تشنه گان را روح پاکش ساقی است

نعره او در صدای دیگر است
 
 پرچمش با پیشوای دیگر است

گر جهان را موج گیرد باک نیست
 
 نوحیان را ناخدای دیگر است

ای ولایت پیشگان بیعت کنید
 
حکم حق  با مقدایی دیگر است

انکه را رهبر برادر خوانده بود
 
 انکه روح خدایی دیگر است

وارث آن روح ربانیست این
شیر حق پیر خراسانیست  این

هر که از جا بر نخیزد مرد نیست
 
هر که از میدان گریزد مرد نیست

اگر چه خاطره هایمان غبار می گیرد
 حماسه ها همه رنگ شعار می گیرد

اگر خانه پرستان به کوچه می ریزند
دوباره سایه نشینان به فتنه می خیزند

اگر چه متاع ریا  بازفراوان است
 زمانه ایست که سجاده سفره نان است

اگر چه حرمت ما را شکسته اند اینان
 زبعد حادثه شمشیر بستده اند  اینان

همان به وقت جمل زالفقار برخیزد
 
 علم بر رقص دراید سوار برخیزد

مگو به یس که فردایمان چه خواهد شد
 مگو که قسمت دنیایمان چه خواهد شد

بیا به خون خطر عافیت نمی خواهیم
 
 کجاست تیع شهادت بیعت نمی خواهم

شود هر آن چه که خواهد شودم خدا باماست شود
 هر ان چه شود قدس و کربلابا ماست

غم برای نوع عنوان می خورید
 رنج آب و غصه نان می خورید

الا ای  تیر هوشیاردرد آشنا
 بریزازمی صبر بر جام ما

من از شرمساران روی توام
 زدردی کشان سبوی توام

غرورم  نمی دید این روزها
 چنان ناله ای جگر سوز را

غرورم برای خدا بود عشق
 پل محکمی بین ما بود عشق

الااین دین فروشان دنیا پرست
 سکوت شما پشت ما را شکست

چرا ره نبستید بر دشنه ها
 ندادید آبی به لب تشنه ها

نرفتید گامی به فرمان عشق
 نبردید راهی به میدان عشق

گر داغ دین بر زمین می زنیدچرا
دشنه بر پشت دین می زنید

خموشید و آتش به جان می زنید
  زبونیدوزخم زبان می زنید
کنون صبر باید بر این داغ ها
 که پر گل شود کوچه ها با غها

بیا که به  پنجره آسمان پرواز کنیم
 در بهشت شهادت دوباره باز کنیم
انتقال حکومت
امیدواریم که این انقلاب و این نهضت  باقی بماند تا ما وشما این پرچم را به صاحب واقعی اش تحویل دهیم..انشالله
انتقال حکومت







نظر محبان المهدی عج()


دل نیست این جان آمده از بهر در مان آمده
شنبه 84 شهریور 26 ساعت 10:17 عصر

نوشته شده توسط :

خجسته میلاد با سعادت منجی عالم بشریت بر عموم مسلمان و مستضعفان جهان مبااااارک باد

هر دم باد سحر از تو خبربه من آرد 

عطر سوسن و گل زاده سفر به من آرد

در باغ خاطر بگشا نظری بر منظره بنما

... چه جمالی چه جلالی

شادی دل را کف بزن ای گل مه به در امد ای دست بزن ای گل

چون باز ایی گرد رهت بنشانم

 جان از شادی در پایت افشانم

 در راه تو شورانگیزم گل می بویم گل می ریزم

 بر عطر گیسوی تو دل بستم بی می مستم


شادی دل را کف بزن ای گل مه به در آمد دست بزن ای گل


پرده برافکن از رخ خود چشم ما را روشن کن

 شو رو نشاط ول ول در شهر کوی و برزن کن

مانده به ره دیده ما

 ماه ملس از پرده درا


شادی دل را کف بزن ای گل مه به در امد دست بزن ای گل

48

 مهدی جان  ای جان جانان

 

 ای آن که همه هستی چشم به راه تو تواندو عزت و
عدالت درآمدنت بی قرار است! و ای محبوب خداو همه اولیا
از عنایت و لطفت شرمنده وشاکریم که یک ذره از اقیانوس انتظاررابه ما چشاندی و در یچه ی فهممان را گشودی و توفیق الهی نصیبمان شد که از تو مرکز دایره ی جهان دم زنیم و از تو سخن گوییم


   

لایق فیض حضورت نیم اما بگذار


زندگانی چند صباحی به  خیالت بکنیم


!!!!!!!! خواهر و بردار عزیزم

 بیاید همان طوری که اگر کسی منتظر مهمانی است خانه اش را تمیزمیکند ما هم روح و جسممان را تمیز  می کنیم وبه عنوان یک منتظر واقعی و با روی خجل دست تمنا به سوی آن یوسف زهرا گشوده و عرض کنیم
مهدی جان !ای عزیز!به ما و کسانمان سختی رسیده و سرمایه اندک آورده ایم پس پیمانه ی ما را کامل گردان و به ما صدقه و بخشش ده بیا بر ما نظری کن و دستی بر سر ما کشیده کاملمان کن
 ای عزیز! ای خورشید رخ بر کشیده در پس ابر ای سفر کرده هجران گزیده تا کی همچنان در غیبتو ما این چنین درهجرااان!!!!!!!!! جهان جهانی نثار قدومت باد!!!!آیاهجران امروز ما به فردای وصال تو نمی رسد
ای عزیزای پیشوای محرومان ای داد خواه مظلومان ای فریاد رس در ماندگان ای آخرین امید دیدگان جستجو گر ما بر دروازه ی سحر قامت تو را منتظر است آیا می شود که شام تار هجران ما به صبح روشن وصالت بدل شود
ای عزیز رایت رسول خدادر دست ای آخرین رسالت پیغمبران بر دوش ای شمشیر علی (ع) بر کف و ای عصای موسی در دست ای خاتم سلیمان در انگشت بر ما چه سخت است که همه گان را ببینیم و تو را نبینیم
ای عزیز ای کمال موسی  را وارث ای شکوه عیسی را واجد ای صبر ایوب را صاحب چه دشوار است که سخنان همه بر گوششمان رسد و صدای دل نشسین تو را نشنویم

37



نظر محبان المهدی عج()


ولادت امام حسین (ع)وامام سجاد و حضرت ابوالفضل و علی اکبر مبارک ب
دوشنبه 84 شهریور 14 ساعت 10:14 عصر

نوشته شده توسط :

.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

 این چه شمعی  است که جان ها همه پروانه اوست

.

خودم دیدم که زدند قرعه مستی

.قرعه درامد به نام حضرت عباس

.

ای تو خون کبریایی کن نظر برآه سردم با غم تو خو گرفتم

 سیدی من کوه دردم یا حسین و یا ابوالفضل

هر که خو کرده دل او با غم و اشک ابوالفضل می شود

سیراب و امشب از یل و مشک ابوالفضل یا حسین ویا ابوالفضل

لرزده انداز به عالم رعد و برق زلف یارم می کند

تعظیم و هر دم آسمانها بر وقارش 

ذکرسماوایتان سنای ابوالفضل

 هور وملک خادم سرای ابوالفضل

ولادت با سعادت سید الشهدا امام حسین امیر وفا حضرت ابوالفضل و سید ساجدین حضرت امام سجاد و علی اکبر را به تمامی دوستان و شیعیان  تبریک و شاد باش عرض می نمایم

 

چند کلامی یا درد دلی با مولایمان در روز تولد جد بزرگوارشان

سر به سر از لطف جانی ساقیا....خوش تر از جان چیست؟آنی ساقیا
میل جانها جمله سوی روی توست....رو که شیرین دلستانی ساقیا
برلب خودبوسه ده انگه ببین....ذوق آب زندگانی ساقیا

 

کجای ای ساقیا

وه چه بسیار محتاج توام.ای حضرت ساقی باز ضجه های مستانه و دیوانه وار عاشقت رابه نظاره بنشین! آخر چه رمزیست در مصحف پیمانه ی تو که هر دوزخ خمار ذره ذره پیکرم عربده ها برمی آورد؟ این زمان کجایی؟ که سر سرخ جام را برای نگاه خون بارم تفسیر کنی؟

ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایی

چه کنم که هست اینها گل با غ آشنایی

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی

ساقی کجای  که هق هق دیوانه رابه قطره ای از رطوبت معرفت خاموش کنی که پیش واژگان پرتلاطم جام حرفی به طهارت سکوت نیست
پریشان دماغیم . ساقی کجاست؟

شراب ز شب مانده باقی کجاست؟

میی را که باشد در او این صفت

نباشد به غیر اومی معرفت
ای ساقی به بالای  خرامانت سوگندو به افطار شبانگاهان از نوش لبانت امشبی کوی رقیبم را بهل! اگر در کور های آتش ایزدی جوهر احساسم را خاکسترکنی وبه بادش بسپاری باز هزاران بار خوشتر است از شعله هجرانت
ای ساقی یگانه دلالت تطهیر باده تبریک دستان توست. که از صخره سرد مرگ آب حیات بیرون می آوردنام آشنای کوی تورا با انجماد نیستی چی آشنای است که هر صبح وشام ابریقی انوشه از  دستان تو  کامشان جاری می شود
ساقی به نور باده بر افروز جام ما

مطرب بگو! که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار  دیده ایم

 ای بی خبر زلذت شرب مدام ما

هر گز نمیرد ان کس که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

افسانه های هزار و یکشب شهرزاد شروعی به سر منزل باده ریزی است که هر شب پرستوی خواب مشوش مرا به افسون خویش  می راند او در لابه لای قصه هایش می گفت که هر که تورا بوییدلاجرم گاهش فرا می رسد تا از ساغرت نوش کند
پس ای ساقی ای اقااای من
بیا و کشتی مادرشط شراب انداز

خوش ولوله در جان شیخ و شاب انداز

مرا به کشتی باده  در افکنای ساقی

که گفته اندنکویی کن و درآب انداز

ای ساقی آیا باورم شود که دیروز عاشق ساده دل را جرعه ای نوشاندی وامروز رهایش کرده ای؟؟؟؟؟؟ آیا این بهتان اکبر در ثنای چون تویی جاری است؟ ویا از بخت بد تنها کبریاییت با چو منی این چنین می کند
غمموم نهله که موتنها نشینوم

مریزا .بارکی الله . مرحبا غم

دوش می امد ورخساره بر افرخته بود

تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود

جان عشاق سپند رخ خود می دانست

 وآتش چهره بدین کار برافروخته بود
ای رخصت نفس های من تو را چه می شود که برق را از برای ترنمآیینه جام لختی به سوی افکنی تا که دلداده ات سوسوی جهان رابه مدد شب تاب اشکانش بیهوده نجوید!اگر مکر بیراهه های شهر و  قصر عافیتم را به خرابات عصیان کشانید


جمعه شب

کشانید این نه از سر آن است که حسن رو  تو در این راه فراموشم شد. ای تنها ناقوس غرور کس نیست که در وسعت سلطنت تو براسب طغیان پای در رکاب کند که تجربه ی عذاب الیم در هیچ سری نیست که نیست
از هر طرف که رفتم جر وحشتم نیفزود... زنهار از این بیابان و این راه بی نهایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

 ای آقتاب خوبان  می جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان  در سایه عنایت

 ای ساقی نگاه من چونان دروازه التما س به گردش تقدیر جام یعقوب وار گشته است به کعبه ی خال یوسفت که در غربت وتنهایی به انتظار قیامت کبری است.. ما ر ا دریاااااااااااااااااااااااب
پرده برار ز رخ چهره خود باز گشا

روزه داران رخت منتظر ماه نواند

 



نظر محبان المهدی عج()


<      1   2   3   4   5      >
 
  حرف اول ...  
آقا جون خودم می دونم لایق این حرف ها نیستم اما از شماچه پنهون از اهل زمونه خسته ام. دل من عاشق می مونه دایم از شما می خونه منو میشناسی آقا جون من همون همون دیونه. بی اجاز با اجازه دل من تو جمکرانه بخدا دلم شروره ولی بی تو ناصبوره آقا شیعه ها غریبن بیا که وقته ظهوره
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

< -< *AboutUs* > - >

     
صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو

تعداد بازدید روزانه؛ 0
تعداد کل بازدید؛ 169005

  پیوندهای روزانه  

آرشیو پیوندهای روزانه

  نوشته های پیشین  
ارشیو 84
تابستان 1385
بهار 1385

  آرشیو موضوعی  

  نویسندگان  
محل درج نام نویسنده


  فرم عضویت؛  
 

  لینک دوستان  
به یاد شهدا
گل پیکر
خزاین رحمت پروردگار
سرزمین عشق
خانواده
هر چه می خواد دل تنگت بگوو
یا مهدی ادرکنی(سید جواد)
مبادا روی لاله ها پا گذاریم
کانون شیفتگان قایم(عج)
یادداشت های عاشقانه
شالی زیر سایه ی نخل
وبلاگ محبان اهل قلم
زبان آتشینم هست
شبنم سحر گاهی
اینجا نجف است
به رنگ عشق
یک دنیا پدر
زبورعشق
دل نوشته
یاد یاران
پرنده بهار
دردانه
اشک شمع
ساحل آرامش
داغ شقایق
مامانی هستی
دیوانگان خدا
شکوفه یاس
حرف های دلتنگی
یا علی بن موسی
کوچه باغ ملکوت
پروازدر‏آسمان خیال
یاس زهرا
شمیم یار
ساده بگم
حضور1
اندکی صبر سحر نزدیک است
می خوام از ماه بگم
نگار17
شهیدانه
لوح دل(ایلیا)
روح صادقم
دل تنگی های یک دل

  لوگوی دوستان  

     

 RSS
پشتیبانی

www.parsiblog.com

طراح قالب
دانشجوی دانشگاه المهدی عج

  نوای وبلاگ  

  زیارتنامه امام زمان عج ؛  
زیارتنامه حضرت امام مهدی صاحب الزمان درود بر تو ای حجت خدا در روی زمین درود بر تو ای دیده خدا در بر خلقش درود بر تو ای نور خدا که هدایت شوند بدان ره جویان و گشایش بر مؤمنان درود بر تو ای پاک شده هراسان درود بر تو ای دوست خیرخواه درود بر تو ای کشتی نجات درود بر تو ای چشمه حیات و زندگی درود بر تو رحمت کند خدا بر تو و بر خاندان پاک و پاکیزه ات درود بر تو بشتابد خدا بر تو آنچه را برای تو وعده داده در یاری و ظهور امر درود بر تو ای آقای من من وابسته تو هستم عارف به آغاز و انجامت تقرب می جوییم به سوی خدای بزرگوار به تو و به خاندان تو و انتظار ظهور تو را دارم و ظهور حق را بر دست تو و از خدا خواهم اینکه درود فرستی بر محمد و آل محمد و اینکه قرار دهی مرا از جمله منتظرین تو و پیروان و یاران تو بر علیه دشمنانت و از شهیدان در برابرت و در جمله دوستانت ای مولای من ای صاحب الزمان درود خدا بر تو و بر خاندان تو این روز جمعه است و آن روز تو است که در آن توقع ظهورت می رود و فرج و گشایش برای مؤمنان به دو دست توست و کشتار کافران به شمشیرت است و من ای آقایم در آن مهمان تو هستم و پناهنده تو و تو ای مولای من کریم و کریم زاده ای و مأمور پذیرایی و نگهداری پس مرا مهمان کن و پناه ده درود خدا بر تو و بر خاندان پاکت من بر تو نازل می شوم هر کجا راحله ام روی آورد و مرا وارد نماید و میهمان تو هستم در هر کجا که باشم از شهرها

  ساعت انتظار؛  


لوگوی وبلاگ