ارشیو 84 - آه عاشقان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

*  *یامهدی  *  یااباصالح  *  یامـوعود  *  یاحجة الله  *  یابقیة الله  *  یاصاحب الزمـان  *  یاصاحب الامـر  *  یاخاتـم  *  یاقائـم  *  یامـنصور  *   یاخلف صالـح  *  یامـنتقم  *  یاولی عصر  *

 
  <-السلام علیک یااباصالح المهدی عج >

1 میدان و2 هجوم
شنبه 84 اسفند 27 ساعت 10:46 عصر

نوشته شده توسط :

حرف آخر سالی

  نه مرز  تنها آبی و خاکی است ونه حمله تنها زمینی و هوایی نه هجوم فقط نظامی است و نه شکست و ضربه فقط مادی تهاجم فرهنگی خطرناک تر از هجوم نظامی است. در هجوم نظامی طمع به خاک است و زمین ودر شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق است و دین هجوم نظامی با سر و صدا و سرعت است و تهاجم فرهنگی آهسته و آرام. آن ترسناک و نفرت آفرین این فریبنده و جذاب آن افراد به دفاع و مقاومت و امیددارداین به استقبال و پذیرش می فرستند. کشته آن شهید است و مرده این پلید شهادت دوست داشتنی است اماابتذال نفرت انگیز. در هجوم نظامی . دشم اعلام جنگ ودشمنی می کند . حمله نظامی سفیر اولین گلوله همه را متوجه خطر می سازد امادرتهاجم فرهنگی تا شلیک آخر دشمن هم هنوز عده ای شبیخون را باور نمی کن این پیداست و آن پنهان  در انجا  در گیری با دشمن ر مرز هاست اینجا آسیب  از حمله دشمن در ون خا نه هاست آنجا بمب های خوشه ای می ریزند اینجا شک و دو دلی می انگیزند آنجا سلاح موشک و بمب است اینجا ماهواره و امواج تصویری در میدان حمله نظامی پادگان مقر ها و خطوط و خاکریز ها بمب باران می شوند در تهاجم فرهنگی مدرسه ها مطبوعات اندیشه ها و عقیده ها در آن در گیری کوودشت و دریا میدان برخورد است در این مقابله نبرد در عرصه مجلات و رمان ها و فیلم ها و کتاب هاست آنجا میدان  مسابقه محدود است  اینجا گسترده. آنجا جنگی آشکار است اینجا غارتی پنهان. اسیران آن میدان آزاده اند و گرفتاران این میدان معتاد و آلود. آنجا شهادت خانواده ای را سر بلند می کند اینجا اعتیاد و ابتذال دودمانی را شرمگین می سازد پدر یک شهید عزیز است و پدر یک آلوده سر افکنده در میدان نظامی مجروع را به عقب بر می گردانند تا مداوا شود ما در میدان فرهنگی با اولین ترکش به خطوط جلو تر کشیده می شود. تیر و ترکش خورده آن انگیزه مبارزه با خصومت پیدا میکند و نیش خورده این خلح سلاح و بی انگیزه می شود تشییع جنازه یک شهید شهری را روح حماسه می بخشد اما آلودگی نسلی به ابتذال روح جامعه را افسرده می سازد هجوم نظامی یک ملت را مقاوم تر می کندو هجوم فرهنگی سستر می سازد آنجا فشنگ شلیک می شود اینجا آهنگ پخش می شود آنجا در پی ماهند  و اینجا در پی ماهواره گذرگاه های آن جبهه سر بالایی است و عرصه های این میدان سرا زیری آن جا از خود می گذرد تا به خدا بر سند اینجا از خدا می گذرند تا به خود برسند قربانی آنان شهید را معروفند و قربانیان این کشته بی راهه منکر.

بکوشیم تا از مجروهان این جبهه و تر کش خوردگان این حمله نباشیم اگر هم آسیب دیده ایم به در مانگاه توبه برویم و تا دیر نشده غده گناه را جراحی کنیم آیا طراوت روح فکر به اندازه جسم مهم نیست؟

 پس تو ای خواهر و برادرم!!!!!!

 حضور شما را در انقلاب اسلامی همه جا دیده ایم گاه شاهد بودم که در جبهه ها چگونه در مقابل دشمن ایستادید. بردارم تو را در خط مقدم دیدم که چگونه رو در روی تانک ها می ایستادی و بدنت در زیرشنی آن پاره پاره می شود تو ای خواهرم دیده ام که در خرمشهر چگونه بر جراحات بردارانت مرحم می نهادی و به آن ها آب و مهمات می رساندی. آری دیدم . دیدم که در بیروت چگونه گلوگه سینه در مقابل گلوله سپر می کردی و بیرق الله و اکبر در دست گرفته و ازاشغال لانه جاسوسی در تهران حمایت میکردید تورا در تکزا می دیدم که در قلب کفر روزه می گرفتی بهای یک وعده غذایت را به انقلاب اسلامی کمک می کردی. تو را در عرصه علم دیدم که چگونه به پیشنهادات روباهان دست رد زدی و به میهن خویش وفادار ماندی و تو ای خواهرم ترا دراستانبل و آنکار دیدم که به جرم حجاب اسلامی از دیبرستان و دانشگاه اخراج شدی....!!!!!!

برادرم تو مالکی که همیشه به علی علیه السلام وفادار ماندی و هیچ گاه پشت او را خالی نکردی خواهرم تو رحیمه ای که در مصیبت های جانگذار صبر و استقامت از ایوب آموخت و رسم وفاداری و شوهر داری را به بانوان گیتی نشان دادی.

برادرم تو حبیب ابن مظاهری که در ظهر عاشورا سینه در مقابل تیر سپهر کردی تا مبادا امامت آسیب ببیند برادرم و خواهرم در آستانه سال جدید  که برابر با اربعین دردانه زهراست  از تو می خواهم که بیش از پیش هوشیار باشی....

بار الها ما را در سنگر فرهنگ پر انتظارمان  از شر پاتک های احمقانه مروجان تهاجم فرهنگی محافظت بفرما...   

آمین یا رب العالمین



نظر محبان المهدی عج()


انتظاری شیرین
شنبه 84 اسفند 20 ساعت 3:8 عصر

نوشته شده توسط :

                                          بغض ترک خورد و نم نم بارید !!!

                            قلبم خسته است ،.. خسته ی تازه التیام یافته !!!

                                              آخر مگر تا کی ، کجا

                                   می توان این قلب خسته را وصله کرد؟؟؟

                          روزی می رسد که دیگر وصله ای برآن نتوان کرد....

                                          آن وقت چه کنم ، خدایا....!!!!!

                                             می دانی که با توام ... 
                                       با تویی که تو غربت دلت گرفته ...

                                   حرفهایت دلم را لرزاند ، چون قدیما ...  
                                             اشک مریز، گریه مکن،

                                      با تو هستم و می مانم در کنارت


                           اکنون دیگر می توانم بگویم که قلبم نزد توست

                               آن دورها... ، اما چه نزدیک

                                       من دیگرچه دارم ، که بمانم؟!

                                         همه چی در دست توست...

                                    می ترسم که بیایم...

                             وچون سررسم باز سرابی بیش نبینم ...

                                خود می دانی که چه سخت است!

                                         حرفهایت ، همه را شنیدم
                               بوی خوب احساس را از آنها حس کردم
                    همه بر دلم نشست و عشق دوباره در خاطرم جوانه زد  

                                     پس بازانتظار ، اما ...

                                      انتظاری شیرین

              خواهی آمد در کنارم و وجودم را سراپا عشق خواهی کرد!!!

 



نظر محبان المهدی عج()


شهادت حضرت رقیه اون زهرای سه ساله را به عموم شیعیان تسلیت باد
یکشنبه 84 اسفند 14 ساعت 6:30 عصر

نوشته شده توسط :

 

 

رقیه خاتون

  

در کتاب « عوالم العلوم » و بعضی کتب دیگر روایت شده است که در میان اسیران دختر کوچکی از امام حسین (ع) باقی مانده بود، و اسم او بنا بر قولی رقیّه، و از عمر شریفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریۀ‌ او اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سئوال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟

یکی از مصیبتهایی که در شام برای اهلبیت (ع) رخ داد، شهادت طفل عزیز، حضرت رقیّه خاتون (ع) بود

عماد الدین طبری(ره) از کتاب « الحاویة » نقل کرده که زنان خاندان نبوّت شهادت پدران را از کودکان پنهان داشتند و می گفتند: پدرانتان به سفر رفته اند.  امام حسین (ع) دختری چهار ساله داشت، شبی با حالت پریشانی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین (ع) کجاست؟ اکنون او را دیدم. زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند، و شیون از ایشان برخاست. یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر است؟‌ جریان را به او خبر دادند. آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند، سر را آوردند و در دامنش گذاشتند.

گفت: این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. آن کودک هراسان شد،‌ترسید و فریاد برآورد، بعد مریض شد و در همان روزها در دمشق از دنیا رفت.

دربعضی روایات آمده که : وقتی که سر را آوردند او سر پدر را برداشت و به سینه گرفت و گفت: « پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد. ای پدر که رگهای گردنت را برید. ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد. پدر جان، بعد از تو به که امیدوار باشیم؟ پدر جان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند».

این سخنان را گفت تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و سخت بگریست تا غش کرد و از هوش رفت. چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.

 



نظر محبان المهدی عج()


   1   2   3   4   5      >
 
  حرف اول ...  
آقا جون خودم می دونم لایق این حرف ها نیستم اما از شماچه پنهون از اهل زمونه خسته ام. دل من عاشق می مونه دایم از شما می خونه منو میشناسی آقا جون من همون همون دیونه. بی اجاز با اجازه دل من تو جمکرانه بخدا دلم شروره ولی بی تو ناصبوره آقا شیعه ها غریبن بیا که وقته ظهوره
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

< -< *AboutUs* > - >

     
صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو

تعداد بازدید روزانه؛ 1
تعداد کل بازدید؛ 168620

  پیوندهای روزانه  

آرشیو پیوندهای روزانه

  نوشته های پیشین  
ارشیو 84
تابستان 1385
بهار 1385

  آرشیو موضوعی  

  نویسندگان  
محل درج نام نویسنده


  فرم عضویت؛  
 

  لینک دوستان  
به یاد شهدا
گل پیکر
خزاین رحمت پروردگار
سرزمین عشق
خانواده
هر چه می خواد دل تنگت بگوو
یا مهدی ادرکنی(سید جواد)
مبادا روی لاله ها پا گذاریم
کانون شیفتگان قایم(عج)
یادداشت های عاشقانه
شالی زیر سایه ی نخل
وبلاگ محبان اهل قلم
زبان آتشینم هست
شبنم سحر گاهی
اینجا نجف است
به رنگ عشق
یک دنیا پدر
زبورعشق
دل نوشته
یاد یاران
پرنده بهار
دردانه
اشک شمع
ساحل آرامش
داغ شقایق
مامانی هستی
دیوانگان خدا
شکوفه یاس
حرف های دلتنگی
یا علی بن موسی
کوچه باغ ملکوت
پروازدر‏آسمان خیال
یاس زهرا
شمیم یار
ساده بگم
حضور1
اندکی صبر سحر نزدیک است
می خوام از ماه بگم
نگار17
شهیدانه
لوح دل(ایلیا)
روح صادقم
دل تنگی های یک دل

  لوگوی دوستان  

     

 RSS
پشتیبانی

www.parsiblog.com

طراح قالب
دانشجوی دانشگاه المهدی عج

  نوای وبلاگ  

  زیارتنامه امام زمان عج ؛  
زیارتنامه حضرت امام مهدی صاحب الزمان درود بر تو ای حجت خدا در روی زمین درود بر تو ای دیده خدا در بر خلقش درود بر تو ای نور خدا که هدایت شوند بدان ره جویان و گشایش بر مؤمنان درود بر تو ای پاک شده هراسان درود بر تو ای دوست خیرخواه درود بر تو ای کشتی نجات درود بر تو ای چشمه حیات و زندگی درود بر تو رحمت کند خدا بر تو و بر خاندان پاک و پاکیزه ات درود بر تو بشتابد خدا بر تو آنچه را برای تو وعده داده در یاری و ظهور امر درود بر تو ای آقای من من وابسته تو هستم عارف به آغاز و انجامت تقرب می جوییم به سوی خدای بزرگوار به تو و به خاندان تو و انتظار ظهور تو را دارم و ظهور حق را بر دست تو و از خدا خواهم اینکه درود فرستی بر محمد و آل محمد و اینکه قرار دهی مرا از جمله منتظرین تو و پیروان و یاران تو بر علیه دشمنانت و از شهیدان در برابرت و در جمله دوستانت ای مولای من ای صاحب الزمان درود خدا بر تو و بر خاندان تو این روز جمعه است و آن روز تو است که در آن توقع ظهورت می رود و فرج و گشایش برای مؤمنان به دو دست توست و کشتار کافران به شمشیرت است و من ای آقایم در آن مهمان تو هستم و پناهنده تو و تو ای مولای من کریم و کریم زاده ای و مأمور پذیرایی و نگهداری پس مرا مهمان کن و پناه ده درود خدا بر تو و بر خاندان پاکت من بر تو نازل می شوم هر کجا راحله ام روی آورد و مرا وارد نماید و میهمان تو هستم در هر کجا که باشم از شهرها

  ساعت انتظار؛  


لوگوی وبلاگ