گمشده ای دارم
یکشنبه 85 اردیبهشت 3
ساعت 8:48 عصر
نوشته شده توسط :
در پوست خود نمی گنجم
گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم
و می خواهم از قفس به در آیم
سیم های خاردار مانعند
من ازدنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم می دارد متنفرم
دست نوشته سردار خوبی ها شهید حاج محمدابراهیم همت
مشت می کوبم بر در
پنجه می سابم بر پنجره ها
من دچار خفقانم
من به تنگ آمده ام از همه چیز، بگذارید هواری بکشم
هاااای باشما هستم این در ها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی، که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بزنم که صدایش به شما هم برسد
من هواااااااااارم را سر خواهم داد
چاره درد من را باید این داد کند
؟ از شما خفته ای چند ،چه کسی می آِید که با من فریاد کند