عمرم تمام گشت به هجران روي تو ترسم شها به خاك برم آرزوي توبا آن كه روي ماه تو از ديده شد نهانعشاق را هميشه بود ديده سوي توخورشيد چهره ات چو نهان شد زچشم خلقشد روزشان سياه از اين غم چو موي تودامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشمچون بنگرم به ماه و كنم ياد روي توگردش به باغ بهر تماشاي گل بودگلهاي باغ را نبود رنگ و بوي تو همچون مسيح جان به تن مردگان دهدگر بگذرد نسيم سحرگه ز كوي توتا كي زهجر روي تو سوزيم همچو شمع شبها به ياد روي تو و گفتگوي تو