• وبلاگ : آه عاشقان
  • يادداشت : عيدتان مبارك
  • نظرات : 2 خصوصي ، 52 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    ياس ها و نرگس ها در بي کران هاي گذرگاه هستي، عرشيان و زمينيان را در هاله اي از عطر و رويا مي برند؛ چرا که عطر وجودشان را از وجود علي (ع) به وديعت گرفته اند! آب هاي همه درياها از انعکاس نام او مي درخشند و مي خندند و نسيم هاي بهاري، در وزش لابه لاي شاخ و برگ هاي بيدهاي مجنون نام او را زمزمه مي کنند و نغمه خوش طنين نام اوست که اين گونه بلبلان عاشق را به ترنم در آورده است و بهشت براي خاطر او تمام زنبق هايشان را نثار زمينيان کرده است! او علي است؛ طبيبي که هر کجا که لازم باشد بر زخم ها مرهم مي نهد و دل هاي نابينا و گوش هاي ناشنوا و زبان هاي بي کلام را درمان مي کند. او علي (ع) است که غفلت و ناداني و حيرت و سرگرداني را معالجه و روشني هاي حکمت و عرفان را تقديم دل ها و جان هاي تشنه عاشقان الهي مي کند.

    سلام بر شما برادر بسيار خوبم که هميشه منو مورد لطف و محبتتون قرار ميديد . ميلاد مولاي متقيان حضرت علي (ع) و روز پدر را به شما تبريک عرض مي کنم . ياس سكوت را شكست . ياس به خوباني چون شما افتخار مي كند .
    آسمانيان همه از شراب عشق علي (ع) نوشيده اند و لب از جام وصال او تر کرده اند و اينکه زمنيان را فرصتي است تا در چشمه جوشان معرفت او تن بشويند و به نور وجودي او رخ برگشايند؛ او که معشوق خداوند است و محمد (ع)، در خانه خدا، خانه عشق و شوريدگي پا به عرصه خاکي نهاد. او علي است و خدايش اعلي. او که مهتاب سپيدي رويش را از او دارد و کوچه ها همه بي قرار اويند و پنجره ها در انتظار قدوم مبارکش. او که چشمانش همه حديث و اعجاز است و نگاه هستي بخشش پياله جان ها را از شور زندگي، عشق و شيدايي لبريز مي کند؛ او معشوق خداست.

    الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه امير المومنين والائمه المعصومين عليهم السلام از خوشه
    هاي شاخسار سر سبز رجب سبدي پر خواهيم کرد،
    پر از نام علي عليه السلام که: ذکر علي عباده



    ميلاد فرخنده ومسعود اولين اختر تابناک امامت وولايت ،مولي الموحدين ،


    امام العارفين،حضرت علي بن ابي طالب (ع) برهمه شيعيان ودوستداران حضرتش مبارکباد



    علي حقيقت روح وتمام عالم جسم


    علي سفينه نوح وهمه جهان درياست


    علي تمامي دين،بغض او تمامي کفر


    علي ولي خدا،خصم او عدوي خداست


    عليست حج وعلي کعبه وعلي زمزم


    علي صفا وعلي مروه وعلي مسعاست


    علي صراط وعلي محشروعلي ميزان


    علي بهشت وعلي کوثر وعلي طوباست


    علي حقيقت توحيد بر زبان کليم


    علي تجلي طور وعلي يد بيضاست


    علي است حق و حقيقت بدور او گردد


    علي است عدل وعدالت به خط او پوياست


    علي محمدوفرقان ونور وکوثر ،قدر


    علي مزمل وياسين ويوسف وطاهاست



    التماس دعا ...يا علي

    ز ليلايي شنيدم يا علي گقت
    به مجنون چون رسيدم يا علي گفت
    نسيمي غنچه اي را باز مي كرد
    به گوش غنچه كم كم يا علي گفت
    چمن با ريزش باران رحمت
    دعاي كرد او هم يا علي گفت
    يقين پروردگار آفرينش
    به موجودات عالم يا علي گفت
    دلا بايست هر دم يا علي گفت
    نه هر دم بل دمادم يا علي گفت
    به هر روز به هر شب يا علي گفت
    به هر پيچ به هر خم يا علي گفت
    دمي كه روح در آدم دميدند
    ز جا بر خاست آدم يا علي گفت
    علي در كعبه بر دوش پيمبر
    قدم بنهاد و آن دم يا علي گفت
    عصا در دست موسي اژدها گشت
    كليم آنجا مسلم يا علي گفت
    نمي شد زنده جان مرده هرگز
    يقين عيسي بن مريم يا علي گفت
    ز بطن حوت يونس گشت آزاد
    ز بس در ظلمت يم يا علي گفت
    به فرقش كي اثر مي كرد شمشير
    شنيدم ابن ملجم يا علي گفت
    مگر خيبر ز جايش كنده ميشد؟
    يقين آندم علي هم يا علي گفت

    علي(ع) در ميان پيروانش هم تنهاست، در اوج ستايش هايي كه از او مي شود مجهول مانده است. درد علي (ع) دو گونه است: يك درد، دردي است كه از زخم شمشير ابن ملجم در فرق مباركش احساس مي كند، و درد ديگر، دردي است كه او را تنها در نيمه شبهاي خاموش به دل نخلستان هاي اطراف مدينه كشانده ... و به ناله در آورده است و ما تنها بر دردي مي گرييم كه از شمشير ابن ملجم در فرقش احساس مي كند .

    اما، اين درد علي (ع) نيست،

    دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده است، تنهايي است ، كه ما آن را نمي شناسيم!

    بايد اين درد را بشناسيم، نه آن درد را؛

    كه علي(ع) درد شمشير را احساس نمي كند، و ... ما درد علي را احساس نمي كنيم.

    پروردگارا ! قلبمان را با روح آسماني اش ، پيوند بزن

    علي در طول تاريخ ، تنها انساني است كه در ابعاد مختلف و حتي متناقضي كه در يك انسان جمع نمي شود قهرمان است. مثل يك كارگر ساده با دست و بازويش خاك را مي كند و در آن سرزمين سوزان بدون ابزار، قنات مي كند ، مانند يك حكيم مي انديشد، همچون يك عاشق بزرگ و يك عارف عظيم عشق مي ورزد، به سان يك قهرمان شمشير مي زند و همانند يك سياستمدار رهبري مي كند و مانند يك معلم اخلاق مظهر و سرمشق فضايل انساني براي يك جامعه است. هم يك پدر است و يك دوست وفادار و هم يك همسر نمونه.

    چنين انساني است كه در دنيا تنهاست.

     <      1   2   3   4      >