خدايا دلم را بهاري کن !
بهار مي آيد با نسيم ملايم نوروزي
و بر دستان نياز زمين ، گلهاي لاله را مي نشاند
و بر سينه خشکيده دشت ، رودها را جاري مي سازد
بر قلب قناري ، ترانه مي ريزد
و در دل فسرده و سرد بيابان، چمنزارها و سرسبزي را هديه مي کند
کاش در دل من هم بهار سر مي زد
لاله هاي سرخ ايمان مي روئيدند
و قناري ترانه نيايش سر مي داد
و اشک نياز را بر چشمه هاي خشکيده چشمهايم جاري مي ساخت
يعني من هم مي توانم سبز شوم ؟!
بهاري شوم !!!...
به سرما گفتم از قلبم بيرون رود
غم و غصه را نيز با خود بيرون کند
به جايش بر پهندشت بيابانهاي دلم
گل سرخ ايمان خواهم کاشت
پنجره قلبم را گشودم ......