آسمان* قسمت دست من نشد آب دهم به کودکان
سوي حرم مرا مبر، در بر نعش من بمان* خاک نشين راه تو، گشته ز ديده خون فشان
« فاتحه اي چو آمدي بر سر خسته اي بخوان
لب بگشا که مي دهد لعل لبت به مرده جان»
کيست که مادرانه ام اشک فشاند و مي رود؟* بر سر دست و ديده ام بوسه نشاند و مي رود
دستِ شکسته روي هر زخم کشاند و مي رود*با کمري خميده در خاطره ماند و مي رود
« آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و مي رود
گو نفسي که روح را مي کنم از پي اش روان»
تيرو سنان عشق خود بر تن و جان من ببين*از سرِ زخمها عيان سوزِ نهانِ من ببين
عبدِ حسين و ساقي ام سود و زيان من ببين*بر سر مشک خالي ام روان من ببين
« اي که طبيب خسته اي روي زبان من ببين
کاين دم و دود سينه ام بارِ دل است بر زبان»
پرچم تو ز کودکي داده علي به دست من*مانده عَلَم به دست اگر نمانده بدن
$("div.commhtm img").each(function () {
if ($(this).attr("em") != null) {
$(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif");
}
});