الا... اي محرم!تو آن خشم خونين خلق خدايي که از حنجر سرخ و پاک شهيدان برون زد. تو بغض گلوي تمام ستمديدگاني که در کربلا ، نيمروزي به يکباره ترکيد. تو خون دل و ديده روزگاري که با خنجر کينه توز ستم، بر زمين ريخت . تو خون خدايي که با خاک آميخت. تو شبرنگ سرخي، که در سال هاي سياهي درخشيد الا .... اي محرم!تو خشم گره خورده سالياني، تو آتشفشاني، تو بر ظلم دشمن گواهي. تو بر شور ايمان پاکان نشاني. تو هفتاد آيه، تو هفتاد سوره ، تو هفتاد رمز حياتي، تو پيغام فرياد سرخ زماني. تو موجي ز درياي عصيان و خشمي که افتان و خيزان رسيده است بر ساحل روزگاران. الا .... اي محرم!تو فجري، تو نصري ، تويي « ليلة القدر» مردم . تو رعدي ، تو برقي، تو طوفان طفي، تويي غرش تندر کوهساران!